بهترشدن
تصمیم گرفتن بسه ، عمل کن
Touch بسه ، type کن
خوندن بسه ، بنویس
+ نوشتن رو دوست دارم ولی عادت بدی دارم که نمی خوام زیاده حرفی زده باشم . اینقدر از سر و ته ش میزنم که نوشته هام بیش از حد خلاصه میشه . مختصر میگم اما مفید نیست ):
زندگی موازی برای چندلحظه آدمو به هوای بهاری میبره ؛
زندگی موازی آدمو هوایی میکنه ،
درحالیکه یادش میره کجاها ریشه داره !!
از بس تکرارشده ، دیگه بصورت عادت درومده و وقتی عادت شد همواره ناخودآگاه لوپ ناقص خودش رو دنبال میکنه . انگارنه انگار که من مالک این تصمیم هام ، هرکدوم اون یکی رو نشون میدن و حس میکنم اینجاست که آدم از کیسه اعتماد بنفس ش داره خرج میکنه.
امان از تصمیم های بدون اقدام ، مثل سه وعده دارویی شده که دیگه بدن بهش عادت کرده
صبح ها ناشتا : از فردا صبح زودتر پامیشم
ظهرها بعد از نهار : از امشب متممخونی و کتابخونی رو شروع میکنم
هر شب قبل از خواب : از فردا منظم تر میشم
مادرم یه کم پس انداز داشت ولی نمیدوست چطوری و کجا سرمایه گذاری کنه ؟ ( حالا میگم سرمایه گذاری فکرتون سمت میلیارد نره ، مبلغش زیر ده میلیون میشد اما اگه بامن همراه باشید در ادامه ی پست متوجه خواهید شد چرا این اصطلاح رو بکار بردم )
اولین و آخرین توصیه من این بود که ریسک نکنه و توی یکی از بانک ها حساب بازکنه ولی مشکل دوتا شد چراکه ازم خواست کدوم بانک ؟؟ و توکه راهکار میدی تا آخرش همراه باش.
خلاصه ازش فرصت خواستم و وقتی داشتم نرخ سود بانک های مختلف رو که پرسیده بودم یادداشت میکردم متوجه شدم نهایتا اختلافشون به یکی دو درصد میرسه . اختلاف مبلغ بین گزینه اول با آخرین گزینه، 15 هزارتومن میشد اما برای من که دنبال سود بیشتر بودم ، بانکی که درصد سودش بیشتر بود رو باوجود اینکه مسیرش طولانی تر بود انتخاب کردم
میون این محاسبات بودم که عبارت "سرمایه گذاری" یه جمله ی عجیب رو برای من تداعی کرد:
چقدر روی خودت سرمایه گذاری کردی ؟!!
مذاکره ی زناشویی یکی از پیچیده ترین ارتباطات میان انسان ها و سخت ترین مذاکره هاست ، اینو از اون جهت میگم که در اکثر مذاکرات ، موضوع مورد بحث برای هر دو طرف "منافع مادی" قابل مذاکره ست ولی در مذاکرات زناشویی علاوه بر منفعت، صحبت از عواطف و احساساته تا جایی که شاید یکی منفعت مادی رو بده تا احساس خوشایندی رو بدست بیاره .
چیزی که این
نوع از مذاکره رو سخت میکنه اونجاست که توی هر مذاکره اش نباید فقط به
منافع شخصی اکتفا کرد و باید منافع طرف مقابل رو هم در نظر داشت . اشتباهه
که فکرکنیم در جدال حق علیه باطلی وارد شدیم که یک برنده و یک بازنده داره .
هیچ کس دوست نداره بازنده باشه .
معتقدم باید با نیم نگاه به مذاکرات
گذشته و نیم نگاه به آینده پیش رو تصمیمات متعادلی گرفت چراکه از جایی این
مذاکرات گره میخوره و روابط سرد میشه که : یکی فکر کنه مذاکره ی قبلی رو
باخته و هیچ امتیازی نگرفته ، یکی فکر کنه بازنده ای شده که در کنار برنده
داره زندگی میکنه ، یکی می بازه و دنبال یه فرصته که دوباره با برنده جدال
کنه و این بار برنده بشه .
کسی که میخواهد فعالیت کند، نباید از اینکه گاهی اشتباه کند، بترسد. نباید از اینکه گاهی لغزش داشته باشد بترسد.
خیلی از انسانها فکر میکنند، برای اینکه انسان خوبی باشند، باید دقت کنند که به هیچ کس هیچ آسیبی نرسانند. این یک دروغ است. هیچ کاری نکردن و هیچ اشتباهی نکردن، توقف است. ایستادن است. متوسط ماندن است. میانمایگی است.
هر وقت یک بوم خالی می بینی که به شکل احمقانه ای به تو خیره شده و نگاهت میکند، با قلم و رنگ بر گوشش بکوب تا از خواب برخیزد. نمی دانی که نگاه خیره ی بوم خالی به هنرمند، چقدر فلج کننده است. انگار به تو میگوید: تو هیچ کاری نمیتوانی بکنی!
تاثیرگذاری نگاه خیره ی بوم خالی، گاهی چنان است که نقاشان را به احمق هایی ترسو تبدیل میکند. نقاشان زیادی را می شناسم که از بوم خالی میترسند و نمیدانند که این بوم خالی است که از یک نقاش پرشور، بر خود می لرزد.
زندگی هم برای اکثر ما چنین چیزی است. یک بوم خالی. بی معنی. چیزی که نگاه خیره اش، انگیزه و روحیه را از تو میگیرد. اما مهم نیست که زندگی چگونه به نظر می آید، از نگاه سرد و بی روح آن نباید ترسید.
کسی که ایمان و انرژی و حتی چیزکی میداند در مقابل بوم خالی زندگی فلج نمی شود . رنگ را به گوشه ای از آن می پاشد و ترسیم تصویری بزرگ را آغار می کند ..
+این متن زیبا رو اولین بار اینجا خوندم